آسیب شناسی حرکت آذربایجان

ما محکوم به پیروزی هستیم

آسیب شناسی حرکت آذربایجان

ما محکوم به پیروزی هستیم

زبان فارسی زیباست اما ... - ابوذر آذران

این زبان فارسی، عشق من است؛ اما، زبان ترکی، زبان مادر من است زبانی که بدان زاده و بالیده شدم. خندید گریستم آب خواستم آغوش خواستم جان گرفتم احساس گرفتم. همیشه آروز داشته ام همچون فارسی، به ترکی به زبانی که مادرم برایم می خندد، بنویسم، نمی توانم چون از همان ابتدا محروم شده ام.

زبان فارسی تمام عشق من است. من عاشقانه این زبان را و ادبیات غنی آن را دوست دارم. من غیر از نوشتن کار دیگری بلد نیستم. هرگز نمی خواهم فارسی را فروگذارم.

این زبان، عشق من است. من می توانم با این زبان بخندانم بگریانم واژه ها همچون موم بگردانم و تحسین دوستان و دشمنانم را برانگیزانم. برای من تنها زمانی کف می زنند که می نویسم.

این زبان، عشق من است؛ اما، زبان ترکی، زبان مادر من است زبانی که بدان زاده و بالیده شدم. خندید گریستم آب خواستم آغوش خواستم جان گرفتم احساس گرفتم. همیشه آروز داشته ام همچون فارسی، به ترکی به زبانی که مادرم برایم می خندد، بنویسم، نمی توانم چون از همان ابتدا محروم شده ام.

زبان فارسی، زبان قلم من است. اندیشه هایم را با این زبان دریافت کرده ام و به همین زبان نیز ارائه می کنم. این زبان را دوست دارم چون جهان من است و زبان مادری ام، زبان جان من است هویت، تاریخ و بودن من است. با این زبان جهان را احساس کرده ام و دوست داشتن را یافته ام و شیفتگی را فهمیده ام.

زبان فارسی عشق من است، زبان عشق من اما، ترکی است. فارسی زبان مغز من است و ترکی زبان قلب من. با آن یکی اندیشه کرده ام و با این یکی، احساس ورزیده ام و عشق زیسته ام.

زبان فارسی عشق من است، عشقی اما، آمیخته در نفرتی عمیق. چون زبان من نیست زبان قوم دیگری است قومی که صد سال است رسما زور می گوید و نژاد مرا از خواندن و نوشتن به زبان خود، محروم می کند. من زبان فارسی را در خانه خود و در کنار پدر و مادر ترک‌زبانم به تلخی و بدون کمک آنها، یاد گرفته ام و زبان مادرم را در خانه دوست فارس‌زبانم، دور از سرزمینم آذربایجان و در خفی آموخته ام چون آموزاندن و آموختن این زبان قدغن است.

زبان فارسی عشق من است این عشق بر من تحمیل شده است چون بیگانه است. کدام استدلال می تواند اثبات کند که زبان قومی اقلیت، مظهر وحدت ملی و میراث مشترک همه اقوام است؟ چگونه می توان پذیرفت که قومی، سالانه میلیاردها تومان از پول نفت را صرف زبان خود کند و دیگر اقوام را از آموختن به زبان خود حتی بصورت خودجوش نیز محروم سازد؟

زبان فارسی به‌غایت زیباست و کاش این زبان زیبا، ابزار نژادپرست‌ها نمی‌شد. نژادپرست ها برای حفظ ایده ئولوژی خود، از "زبان فارسی"  گلوله ساختند و بر تاریخ و هستی و احساس نژاد دیگر کوبیدند. کاش این زبان بر من تحمیل نمی شد و من به اختیار خودم می آموختم تا این عشق و نفرت پارادوکسیکال را تحمل نمی کردم. از یک طرف به‌جان دوست دارمش چون زیباست و از طرف دیگر از او متنفرم چون زبان مادرم را از من گرفته است.

زبان فارسی زیباست اما رمز نژادکشی است. اگر ترکان پارسی گوی به این زبان، نوشته و سروده اند، چاره دیگری نداشته اند، چون صد سال، زبانشان مقهور و مهجور و در خفی بوده است و نمی توانستند بیاموزندش. اگر من به فارسی نوشتم چون زبان خود را نمی دانستم... .

 زبان فارسی را دوست می دارم و برای پاسداشت آن تلاش می کنم برای پیراییدن و ویراییدن آن رنج می کشم اما زبان ترکی، زبان مادر من، زبان نژاد من، زبان هویت من، زبان تاریخ من و زبان زنده من است برای حفظ آن، جان نیز، می دهم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد