آسیب شناسی حرکت آذربایجان

ما محکوم به پیروزی هستیم

آسیب شناسی حرکت آذربایجان

ما محکوم به پیروزی هستیم

هارا گئدیر صاباحیمیز؟ - یعقوب گؤنئیلی

آن دردی که قلبم را می فشارد با نسل جوان وطنم آذربایجان در میان می گذارم، تا کی ما می توانیم با رویاهای شیرین مبارزات ستارخان، خیابانی، پیشه وری و ایلچی بی، در رویاهای شیرین آنها خودمان را مشغول داریم؟ پس رسالت ما و نسل جوان در این میان چیست؟ تا کی ما می توانیم درجا بزنیم و با تجدید خاطره از مبارزات و خاطره های آنها زندگی کنیم و مانند روحانیون با نقل قول از  روایاتی از امام موسی کاظم و ذین العابدین جوانان را سرگرم کنیم، پس ما کیستیم؟

آن دردی که قلبم را می فشارد با نسل جوان وطنم آذربایجان در میان می گذارم، تا کی ما می توانیم با رویاهای شیرین مبارزات ستارخان، خیابانی، پیشه وری و ایلچی بی، در رویاهای شیرین آنها خودمان را مشغول داریم؟ پس رسالت ما و نسل جوان در این میان چیست؟ تا کی ما می توانیم درجا بزنیم و با تجدید خاطره از مبارزات و خاطره های آنها زندگی کنیم و مانند روحانیون با نقل قول از  روایاتی از امام موسی کاظم و ذین العابدین جوانان را سرگرم کنیم، پس ما کیستیم؟ پس وظیفه ملی و میهنی ما در قبال آذربایجان اشغالی در چیست؟ چگونه می خواهیم ملتمان را از چنگ ژنوساید هویتی راسیسم فارس نجات دهیم؟ ملت ما مثل کسی است که در حال غرق شدن است، و ما باید شناگران ماهری باید باشیم، تا بتوانیم بعنوان نجات غریق رل تاریخی خود را ایفا کنیم، و طبیعاّ ملتی  که در حال غرق شدن است، فکرش کار نمی کند و حتی احتمال اینکه به دست و پای نجاتغریق  پیچیده و باعث غرق شدنش  هم می گردد، تا کی ما می توانیم کنار آب بیاستیم و برای آنها از شجاعت های مبارزات ستارخان، خیابانی، پیشه وری و ایلچی بی خاطره تعریف کنیم، و افراد بله بله قربان گو و مطیعی مثل طلبه های حوزه علمیه قم دور خود جمع کنیم؟ و تا کی همانند روحانیون از ستارخان، خیابانی، پیشه وری و ایلچی بی برای خود پیامبر و امام و مجتهد تراشیده و منتظر ظهور آنها باشیم؟ و عکسهای یادگاری با آنها را نشان برتری و مزیت و رهبری خود قلمداد کنیم؟  مگر ما منتظریم که روح ستارخان، خیابانی، پیشه وری و ایلچی بی عروج کرده و ملت ما را از دست قداران راسیسم فارس نجات دهند؟ عزیزان من، باید از دنیای وهم و خیال بیدار شد، و باید قبول کرد که آنها دیگر در کنار ما نیستند، آنها وظیفه تاریخی خود را انجام دادند و رفتند و امروز ما تنهائیم و امروز این ما ها هستیم که باید جای آنها را مطابق با شرایط روز پر کنیم، حتی طرز فکر آنها هم مربوط به زمان خودشان بود و امروز وظیفه سنگینی بر دوش ماست، که راههای جدید مبارزه بر حسب شرایط روز ارائه دهیم و این طبیعاّ خیلی سخت است، و طبیعاّ تقبل عدم وجود والدین برای کودکی که تمام امیدش را به بازگشت والدین خود دوخته خیلی دشوار است، ولی باید از رویاهای شیرین ستارخان، خیابانی، پیشه وری و ایلچی بی باید بیدار شد، امروز همه جوانان باید ستارخان، خیابانی، پیشه وری و ایلچی بی مدرنی باشند و راههای سنتی را پشت سر گذاشته و بر حسب مدرنسیم دنیای امروز با ارتجاع راسیسم فارس به مقابله برخیزند.

در این برهه زمانی اساسیترین پایه برای شروع حرکت ملی اولویت دادن به بیداری ملتمان است.

باید شرایطی را فراهم آوریم که همه بدون ترس و واهمه بتوانند دیدگاههای خود و راههای ممکن در شرایط حاظر را بزبان بیاورند، و در وحله دوم بدون فکر منفی به نظرات دیگر هموطنان، با دقت تمام نظرات آنها را سطر به سطر و کلمه به کلمه بخوانیم و در لحظه تصمیم گیری برای انتخاب ایده و روش مناسب، خودمان و حزبمان را فراموش کرده و مطلقاّ به منافع وطن زخم خورده امان آذربایجان و منافع ملتمان بیاندیشیم.

بعلت آسیملاسیون هولناک تحصیلی و ژنوساید هویتی راسیسم فارس در حق ملت ترک آذربایجان بیش از ٩٩ در صد از ملتمان در خواندن متون ترکی با الفبای عربی و لاتین با مشکلاتی مواجهند، دوستانی که اصرار دارند، که حتماّ متون ترکی باید نوشته شود، یا آنها مفهوم تأثیر عملی آسیملاسون بر روی ملتمان را درک نمی کنند، و یا با دهن کجی و عدم احساس مسئولیت در قبال درد علاج ناپذیر ملتمان و یا بخاطر ژست متمدن نمائی، که برو مشکل بیسوادیت را بزبان مادریت خودت حل کن، ملتمان را بدون احساس مسئولیت در این برهه حساس تاریخی به حال خود رها می کنند، و مثل اینکه یک کوه نورد ورزیده، همراهان خود را که در اثر آسیملاسیون فلج گردیده اند و قادر براه رفتن نیستند در گردنه های پر پیچ و خم تاریخ نامردانه تنهایش گذاشته و براه خود ادامه دهند، آتالار دمیش بیر الده ایکی قارپوز ساخلاماغ اولماز، ما در مرحله گذر برای بیداری ملتمان واقع هستیم، امروز آنچیزی که مطرح است آگاهی ملتمان به منافع ملی خود می باشد، طبیعاّ ما اولویت را به متون ترکی خواهیم داد، ولی در این مرحله مسأله اساسی انتقال اطلاعات مربوط به حفظ هویت و تأثیر آن در بهبود زندگی و بالا رفتن حیثیت اجتماعی و اعتماد بنفس ملتمان خواهد گردید و بدون آلرژی ما مجبوریم به هر زبان قابل تفهیم برای مخاطب خود متون خود را بنویسیم، برای ما راندمان رشد آگاهی و سرعت انتقال آگاهی به ملتمان باید مد نظر باشد، و موظفیم که از هر طریق ممکن و به هر زبان ممکن از زبان انگلیسی گرفته تا فارسی و حتی چینی و اسپرانتو را بعنوان زبان برای انتقال اطلاعات آگاهی هویتخواهی استفاده کنیم، اگر ملتمان به هویت خود پی ببرند یقیناّ اتوماتیک وار بدنبال یادگیری خواندن و نوشن ترکی خواهند افتاد، البته نباید فراموش کرد که ادیبان ما مسئولیت سنگینی بر عهده دارند و به موزات بیداری ملتمان به تلاش خود ادامه خواهند داد، تا ادبیات خفته ملتمان را بیدار کرده، و تازه واردین به حرکت ملی را با ادبیات ملیمان آشنا کرده و در صورت امکان برای خواندن و نوشتن متون ترکی یاریشان دهند.

رشد صنعت و در جوار آن رشد صنایع الکترونیک، روابط اجتماعی جدیدی را طلب می کند، بالا رفتن ارزش انسان و افراد جامعه طالب آن است، که هر فردی ازجامعه بعنوان عضوی از جامعه باید بدون اتکاء به دیگر افراد، بتواند روی پای خود بیاستد و استقلال اقتصادی و متعاقب آن استقلال فکری و عقیدتی داشته باشد، در واقع سمت و سوی جامعه بسوی ایندیویدالیسم و یا فرد گرائی و یا اتکاء تک تک افراد جامعه بر روی پای خود را طلب می کند، در این برهه زمانی ملت ترک آذربایجان هم نمی تواند خارج از این سیر تکاملی براه خود ادامه دهد، و بعنوان ملتی مظلوم و عاطفی بدون سوق به ایندیویدالیسم نمی تواند استقلال فکری و اقتصادی خود را زیر فشار نژادپرستانه راسیسم فارس حفظ کند، پس در اولین قدم هر آذربایجانی در پیش خود فکر کند، من کیستم؟ منافع شخصی و منافع اقتصادی و متعاقب آن منافع ملی من در کجاست؟ آیا ملت ترک آذربایجان بعنوان ملتی محکوم، نه حاکم، در زیر شدیدترین فشارهای اقتصادی و روحی روانی راسیسم فارس، قادر است که به جز خودش و ملتش به ملیتهای دیگری هم فکر کند؟ ملتی که بزبان مادری خود بیسواد نگهداشته شده، چطور می تواند مثلاّ به منافع یک کرمانی یا یزدی بیاندیشد، آتالار دمیش اول مچیدین ایچی، ما همینقدر که بتوانیم انرژی خود را در جهت رهائی ملمتان صرف کنیم شاهکار کرده ایم، چون در این دنیای ایندیویدالیسم باشلی باشین ساخلاسین ما اگر کلاه خودمان را در آذربایجان نگه داریم خیلی زرنگی کرده ایم، راسیسم فارس سنتی و غیر قابل اصلاح طبق معمول عادت کرده است، که هر زمانیکه به مشکلی برخورد می کند، به سراغ آذربایجانی ها بیاید و طلب کمک کند، و با هندوانه دادن به زیر بغل ملتمان سختترین و خطرناکترین مشکلاتشان را بدست ملتمان حل کنند.

ما از هر حرکتی که در آذربایجان و دیگر نقاط ایران بوی اتوریته راسیسم فارس به مشام برسد سبز و یا غیر سبز، بشکل قطع و یقین، از پیوستن به آن حرکت دوری کنیم، اولاّ ما انرژی اضافه برای همسایه فارس نداریم، و در ثانی برای همسایه ائی که ما را خر حساب می کند و هرآن بفکر سواری گرفتن از ملت آذربایجان هست، به هیچ وجه من الاوجوه با ملتی که کمر به ژنوساید هویتی ملتمان بسته و این بی هویت سازی را به ملتمان تحمیل کرده و آسیملاسیون ملتمان را امری طبیعی و اجتناب ناپذیر تصور می کند، نمی توانیم حتی کوچکترین ائتلاف و یا نقطه مشترکی داشته باشیم، ما حق نداریم یکبار دیگر سرنوشت ملتمان را بدست راسیسم فارس گره بزنیم، هر کسیکه ملتمان را در این راه تشویق می کند، در آینده آذربایجان و در بهار آزادی ملتمان به جز شرمندگی و تف نفرت ملتمان چیز دیگری نصیبش نخواهد شد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد